« آنابل » نخستین بار در سال 2014 به نمایش درآمد و با استقبال بسیار خوبی از سوی تماشاگران مواجه شد. داستان این فیلم درباره عروسکی به نام آنابل است که مانند تمام فیلمهای ترسناک سالهای اخیر، گفته شده براساس رویدادهای واقعی که این عروسک در دنیای واقعی رقم زده ساخته شده است. در سوابق این عروسک ذکر شده که هرگاه در دست فردی بوده، آن فرد به وحشت افتاده و اعلام کرده که عروسک قصد آزار او را دارد و تسخیر شده است! فارغ از این اظهار نظرات که می توان رد پای آن را در تمامی آثار ترسناک سالهای اخیر یافت، باید گفت که قسمت نخست آنابل به خوبی موفق شده بود از پس فضاسازی ترسناک برآید و به همین جهت ساخت قسمت دوم محتمل به نظر می رسید.
داستان قسمت دوم درباره خانم و آقای مولینز ( میراندا اوتو و آنتونی لاپاگیلا ) می باشد که سالها پس از درگذشت تراژیک فرزندشان، میزبان یک راهبه ( استفانی سیگمن ) و 6 کودک می شوند تا در آنجا ساکن شوند. اما یکی از دختران در این خانه بطور اتفاقی با عروسک آنابل مواجه می شود و پس از مدتی در می یابد که این عروسک عادی نیست و تسخیر شده هست و علاقه وافری هم به آزار و اذیت ملت دارد و...
سری فیلمهای « احضار » از جمله موفق ترین آثار ترسناک یک دهه اخیر سینما محسوب می شوند که عروسک آنابل نیز در آن حضور داشت و این فکر جالب را به ذهن سازندگان انداخت که می توان اثر مستقلی درباره این عروسک را هم روانه سینما کرد. از این رو قسمت نخست « آنابل » در سال 2014 به سینما آمد که پیش درآمدی بر فیلم « احضار » و روایتگر سرگذشت این عروسک تسخیر شده بود. اما حالا « آنابل : آفرینش » نیز خود، یک پیش درآمد بر فیلم « آنابل » می باشد که داستان را به عقب تر برده تا بتواند جزئیات بیشتری از این عروسک را در اختیار مخاطبین قرار دهد!
یکی از ویژگی های مثبت فیلمها و بطور کل دنیایی که جیمز وان طی سالهای اخیر خلق کرده این است که گستردگی ویژه ای به محتوای آثارش بخشیده بطوریکه سوژه های عجیب و غریبش حالا هویت مستقلی دارند و به تنهایی می توانند هربار داستان جدیدی را در چارچوب مشخص خود روایت نمایند. « آنابل » نیز واجد شرایط فوق می باشد و اگرچه در روایت نمی تواند پا را فراتر از آنچه که پیش از این بوده بگذارد و به اثری قصه گو مبدل گردد، اما روی هم رفته از حداقل ها در فیلمنامه برخوردار است بطوریکه می توان با شخصیت های داستان همراه شد و نگران سرنوشت شان گردید که معمولاً در آثار ترسناک عنصر نایابی است.
اما اصلی ترین ویژگی فیلم که امضای کارگردان سابق، و تهیه کننده امروز آثار ترسناک " آنابلی " یعنی جیمز وان را پای اثر دارد، فضاسازی و ایجاد ترس با استفاده از تکنیک های ساده فیلمسازی است که وظیفه تدوین و اجرای آن اینبار برعهده دیوید سندبرگ گذاشته شده که سال گذشته فیلم موفق « چراغ ها خاموش » را بر پرده سینماها داشت که از جمله آثار ترسناک تحسین شده در سال گذشته به شمار می رود. سندبرگ در فیلم قبلی اش به خوبی ثابت کرده بود که زمانبندی ایجاد ترس را می شناسد و البته تاثیرپذیری ویژه ای از وان در سالهای اخیر داشته است.
فضای فیلم کماکان منزلی است که قرار است هربار به هر بهانه ای توسط عروسک آنابل در آن مزاحمت ایجاد گردد و تماشاگر هم برای هزارمین بار از چنین موقعیت هایی به وحشت بیفتید! از این جهت تنها عاملی که می تواند داستان ترسناک کلیشه ای را سرپا نگه دارد، بکارگیری خلاقیت در طراحی صحنه های ایجاد ترس می باشد که سندبرگ در « آفرینس » به خوبی از عهده انجام آن برآمده و با استفاده از ذهن خلاق خود، لحظات ترسناکی ایجاد کرده که بدیع هستند و شباهتی به قسمت قبل ندارند. البته برای طرفداران پرو پا قرص ژانر ترسناک شاید پیش بینی موقعیت های ترسناک فیلم کمی ساده به نظر برسد اما باید گفت که بهرحال سندبرگ به خوبی توانسته از داشته هایش به نحو احسنت استفاده نماید.
در ساخت یک اثر ترسناک نکات فنی از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشند و « آنابل : آفرینش » از این حیث در جایگاه قابل قبولی قرار می گیرد. بکارگیری افکت های ترسناک به انضمام جلوه های صوتی کَر کننده ای که سالهاست در اینچنین آثاری به کار گرفته می شود، می تواند یک شوک موقت را در مخاطب ایجاد نماید و این ویژگی در قسمت دوم « آنابل » نیز به چشم می خورد. قاب بندی های صحیح دوربین و فیلمبرداری ستایش برانگیز اثر ویژگی ارزشمند دیگری است که سهم بسزایی در ایجاد موقعیت های ترسناک داشته است.
« آنابل : آفرینش » در مجموع اثر ترسناکی به شمار می رود که احتمالاً می تواند رضایت علاقه مندان به ژانر وحشت را به همراه داشته باشد اما شاید انتظار اینکه این عروسک بتواند پس از چند قسمت ( به انضمام « احضار » ) همچنان مخاطب خود را مانند گذشته غافلگیر نماید، کمی دور از انتظار باشد. علاقه مندان به سینمای وحشت همواره به دنبال کسب تجربه های جدید در این عرصه می باشند و باید گفت که « آنابل : آفرینش » این فرصت را در اختیارشان قرار نمی دهد. این فیلم در بهترین حالت، یک اثر کلیشه ای با رعایت استانداردهای فیلمسازی به سبک وحشت می باشد که تماشایی است اما ماندگار نیست.
پرفسور لانگدون متخصص نمادشناسی متهم پرونده قتل رئیس موزه ی لوور میشود که به درخواست نوهی مقتول به دنبال کشف قاتل و رمزی که برای آنها گذاشته میشوند. در این میان گروهی از تندروهای مسیحی قصد از بین بردن افراد دیر صهیون و نابودی رازی هستند که پایه ی کلیسا را متزلزل میکند که موفق نمیشوند و این راز که در آخر فیلم توسط پرفسور کشف میشود، همچنان باقی میماند و وفادارن آن همچنان این راز را حفظ میکنند...
داستان این فیلم درباره مادر جوانی است که بعد از حملهی یک موجود بیگانه به زمین، تلاش میکند تا دو فرزند خود را از طریق رودخانه به پناهگاه امنی برساند. این مادر به فرزندان خود آموخته تا برای آگاهی از خطرات، از گوشهای خود به خوبی استفاده کنند؛ او چشمان خود و بچههایش را با چشمبندهایی بسته است. ماجراهای فیلم جعبه پرنده براساس رمانی به همین نام و به نوشتهی جاش مالرمن، ساخته شده است. داستان این فیلم در آیندهای نزدیک رخ میدهد.
«رابرت لانگون» که متخصص رمزگشایی از نوشته ها و تصاویر عهد کهن است، متوجه خطری میشود که واتیکان و کل جهان را تهدید میکند. او پس از ناپدید شدن چند کاردینال، راهی شهر رم میشود تا با عوامل منفی فیلم که قصد نابودی زمین را دارند، مبارزه کند...
زندانی چند طبقه که در هر طبقه ی آن یک سلول و در هر سلول آن دو نفر قرار دارند. در این زندان یک سکو از بالا به پایین به زندانیان غذا می دهد و این کار تنها دو دقیقه در روز انجام می گیرد. کسانی که در طبقه های بالایی قرار دارند به خوبی غذا داده می شوند اما افراد طبقه های پایین گرسنگی می کشند...
داستان فیلم دربارهٔ یک مجرم فراری به نام ریچارد بی. ریدیک با بازی ون دیزل است که توسط یک سفینه فضایی در حال انتقال به سیارهای دیگر میباشد. اما پس از اصابت سفینه به یک دنبالهدار آنها مجبور به نشستن بر روی سیارهای همانند صحرا میشوند. بعد از این ماجرا در این سیاره، خدمه سفینه متوجه میشوند ریدیک تنها کسی نیست که آنها باید از او بترسند...
بیل مارکز یک مارشال نیروی هوایی ارتش ایالات متحده است که در جریان یک سفر هواپیمایی ، پیامک های رمزآلودی دریافت میکند که در آن از او خواسته شده از دولیت آمریکا مبلغ 150 میلیون دلار دریافت کرده و به یک حساب منتقل کند در غیر اینصورت هر 20 دقیقه، یک مسافر هواپیما کشته خواهد شد و ...
مردی از کما بیدار می شود و در میابد که شخصی دیگر هویت او را دزدیده و اکنون هیچکس، حتی همسر خودش حرفش را باور نمی کند. او قصد دارد به کمک زنی جوان، هویت خود را اثبات کند...
جیگسا افرادی را در یک مکان به دام انداخته است، و آنها باید قبل از اینکه مقدار زیادی از یک گاز مرگبار را استنشاق کنند، راهی برای زنده ماندن بیابند. این در حالی است که باید نهایت دقت را بخرج دهند، زیرا مسیرشان پر از تلههایی است که می توانند مرگ سریعتری برایشان رقم بزنند.